فایلخونه،یه خونه پر از فایل...

مجموعه ای از هزاران فایل در همه رشته ها بصورت لیست شده و بر اساس طبقه بندی موضوعی

فایلخونه،یه خونه پر از فایل...

مجموعه ای از هزاران فایل در همه رشته ها بصورت لیست شده و بر اساس طبقه بندی موضوعی

فایلخونه،یه خونه پر از فایل...





طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

در این یادداشت ابتدا توضیح کوتاهی در باره نویسنده خواهیم داد و خلاصه ای از کتاب انسان در جستجوی معنا را باهم می‌خوانیم.

خلاصه کتاب انسان در جستجوی معنا

درباره نویسنده: دکتر ویکتور امیل فرانکل  روانپزشک و عصب‌شناس اتریشی و پدیدآورنده معنادرمانی یا "لوگوتِراپی" استمعروف‌ترین کتاب او، انسان در جستجوی معنا، روایت تجربیات او در دوران فاجعه‌باری است که به‌عنوان یک یهودی در اردوگاه‌های کار اجباری آلمان نازی در جنگ جهانی دوم  در اسارت به سر می‌برد و در خلال آن، به اهمیت معنای زندگی برای انسان در شرایط سخت می‌پردازد. این کتاب بیش از ۹ میلیون نسخه تا زمان مرگ ویکتور فرانکل در سال ۱۹۹۷ در آمریکا فروخته شد و به 74 زبان دنیا ترجمه گشت.  او بارها در کتاب "انسان در جستجوی معنی" بیان میکند که دلیل زنده ماندنش در آن شرایط سخت، انگیزه نوشتن این کتاب بود. فرانکل معتقد است انگیزه مبتواند انسان را زنده نگه ‌دارد؛ داستان معروف بیماری که زنده ماند تا بتواند کتاب هری پاتر جدید را که زیر چاپ، بود بخواند مثال خوبی برای این اعتقاد است. فرانکل نیز با انگیزه نوشتن این کتاب و مفهوم معنا درمانی، تمام آن سال ها به زندگی ادامه داد و زنده ماند. سه راهکار خیلی مهم او برای مقابله با رنج ها در شرایط سخت؛ استفاده از قدرت عشق، حس شوخ طبعی و دانستن این نکته که رنج یک موضوع نسبی است و همیشه وجود خواهد داشت؛ را به صورت عملی پیشنهاد می‌دهد. در واقع قبل از اینکه ویکتور نظریه اش را در قالب کتاب به چاپ برساند، خود سال ها آن را عملا به کار بست و آزمایش نمود و از نتیجه اش بهره برد. این کتاب در اصل بخشی از زندگی نامه او است که درس های بزرگی در بر دارد.

 

خلاصه کتاب "انسان در جستجوی معنا" در این بخش نقل‌قول‌ها، درس‌های کلیدی، ایده‌ها و عبارات مهم کتاب را با شما در میان می‌گذاریم تا بتوانید در روند کتاب قرار بگیرید  و یک آشنایی کلی با مفاهیم آن به دست آورید. پیشنهاد می‌کنیم حتما کتاب را به صورت کامل مطالعه فرمایید.

 

- با بالا آمدن خورشید در سپیده‌دم منظره این اردوگاه سهمناک با چندین ردیف سیم خاردار، برج نگهبانی، نورافکن‌های چرخان و صف‌های دراز از زندانیان ژنده‌پوش و غمزده، در سپیده‌دم تیره دیده می‌شد. زندانیان در امتداد جاده‌های مستقیم متروک به سختی خود را می‌کشیدند. به سوی کدامین مقصد در حرکت بودند، نمی‌دانستیم.

- اگر کسی در مورد حقیقت جمله داستایوسکی که می‌گوید: "بشر موجودی است که می‌تواند به همه چیز عادت کند." از من بپرسد؛ می‌گویم، بله، می‌تواند؛ اما از من نپرسید چگونه؟

- در اردوگاه کار اجباری ما نمی‌توانستیم دندان‌های‌مان را مسواک بزنیم. با این‌حال و باوجود کمبود ویتامین لثه‌هایمان سالم‌تر از پیش بود. اتفاق می‌افتاد به علت لوله‌‌های یخ بسته نمی‌توانستیم خود را بشوییم. با این‌حال زخم دست‌های‌مان که به گل و کثافت آلوده بود چرک نمی‌کرد.


- فکر خودکشی تقریباً از ذهن همه ما گذشته بود. همه ما این اندیشه را حتی برای مدت کوتاهی تجربه کرده بودیم. اندیشه‌ای که زاییده وضع موجود بود، خطر مرگ همواره تهدیدمان می‌کرد و مرگ کسانی که زیر شکنجه بودند بیش از پیش رویمان تاثیر می‌گذاشت.

 

- فکر کردن به خوراک و غذاهای دلخواه، خوره‌وار مغز زندانیان را آزار می‌داد و این کار اجتناب‌ناپذیر بود. این فکر ذهن هر زندانی را در هر لحظه‌ای از بیکاری‌اش اشغال می‌کرد. شاید درک کنید که حتی نیرومندترین ما در حسرت روزی بودیم که بار دیگر غذای نسبتاً خوبی بخوریم؛ و این اشتیاق در واقع به خاطر خود غذا نبود بلکه برای روزی بود که آن زندگی که در آن به چیزی جز غذا نمی‌اندیشیدیم از هم فرو بپاشد.‌‌‌..

 

::: ادامه مطالعه خلاصه کتاب :::

 

 

 

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی